ارشانارشان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
آرتانآرتان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

یلدا مبارک

از خاله سحر به خاطر کامنت های زيبايي که در قسمت نظرات برام گذاشته بود خيلی ممنونم.  خاله جون توی عکس اول از شب یلدا، مامان فریبا و من گفته بوديم که جای خاله ها و بقيه خالی.  واقعاً جاتون خالی بود پیشمون.  انشاءالله هر وقت مرخصی داشتی بیایی پیش ما. تبریز هم شهر قشنگيه خاله جون.  من خيلی دووووووسسسستتتتتتتتتووووووون دارم و دلم براتون تنگ می شه. ...
3 دی 1391

یلدا بر همه مبارک

یلدا به همه مبارک باشه.  امسال دومین شب یلدای ارشان جان است.  عزيز جون از تهران آمده تا مامان فریبا و ارشان و بابایی تنها نباشند. بابایی چند روزه که رفته اهواز برای انجام کارهاش و قراره شب یلدا برگرده پیشمون.  مامان فریبا هم سعی کرد تا آمدن بابایی تنقلات شب یلدا را آماده کنه.  جای دایی ها، خاله ها و بقیه پيشمون خالی بود. آخه هر سال شب یلدا خونه عزيز جون يا مادربزرگ مامانی جمع می شديم اما امسال از بقيه دوريم و به همين دليل عزيز آمده پيشمون.  ...
2 دی 1391

حمام پس از خوردن ميوه و تنقلات شب يلدا

بعد از خوردن اون همه هندوانه و ناخنک زدن به تنقلات، اونقدر خودمو کثیف کرده بودم که حتما مامان فریبا بايد قبل از خواب حمامم می کرد.  اميدوارم که شب یلدا به همه خوش گذشته باشه. ...
2 دی 1391

اولين برف- تبريز

  مامانی مشغول عکس انداختن از من بود و منو روی برفها گذاشته بود. همين موقع يکی از خانم های همسايه از ساختمان بيرون آمد.  مامان با ديدن اون خانم تعجب کرد آخه خانم دکتر قدوسی بود که مامان منو بعضی وقتها برای ويزيت می بره پيش ايشون.  خانم دکتر قدوسی واقعاً دکتر حاذقی هستند.   ...
2 دی 1391

اولين برف- تبريز

بابایی اهوازه و مامانی منو آورده بيرون ساختمان تا هم برف را ببينم و همينکه روی برفها از من عکس بگيره.  منم از ديدن برف سفيد خیلی تعجب کرده بودم.  اولين تجربه برفيم بود. البته روز تولدم در تهران هم توی آبان ماه برف باريده بود و همه از باريدن برف تو آبان ماه متعجب شده بودند اما من اون موقع همش يکروزه بودم. پس اين اولين تجربه برفی منه ...
2 دی 1391